بدیهه

badihe

معنی

۱. بدون طول تفکر، سخن یا شعر گفتن.
۲. (اسم) (ادبی) شعر و سخنی که بدون تٲمل گفته شود؛ زودانداز.

جست‌وجوی دقیق

بدیهه

فرهنگ فارسی عمید

۱. بدون طول تفکر، سخن یا شعر گفتن.۲. (اسم) (ادبی) شعر و سخنی که بدون تٲمل گفته شود؛ زودانداز.

بدیهه

بدیهه . [ ب َ هََ / هَِ ] (از ع ، اِ) ناگاه و نااندیشیده گفتن چیزی و یا خواندن شعری . هر چیزی که بگویند و یا بکنند بدون تأمل و تفکر و بدون یادآوری و فی الفور. ناگاه . بخیال خود. زودانداز. (ناظم الاطباء). بدیهة. بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سر

بدیهه

فرهنگ فارسی معین

(بَ هِ) [ ع . بدیهة ] ( اِ.) بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن .

بدیهه

واژه‌نامه آزاد

درجاگویی، درجاسرایی، ناگاه و نااندیش سرایی، زودسرایی، زود گویی.

جست‌وجوی هم‌آوا

بدعة

دیکشنری عربی به فارسی

مد زودگذر , هوس , کفر , ارتداد , الحاد , بدعتکاري , فرقه , مسلک خاص

بديهية

دیکشنری عربی به فارسی

اصل , اصل موضوعه

بدیعه

فرهنگ فارسی عمید

= بدیع

بضعه

فرهنگ فارسی عمید

۱. پارۀ گوشت.۲. [مجاز] فرزند گرامی.

بدحة

لغت‌نامه دهخدا

بدحة. [ ب ُ ح َ ] (ع اِ)صحن خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

جست‌وجوی مشابه

بدیهه گویی

دیکشنری فارسی به عربی

ارتجال

بدیهه سازی

دیکشنری فارسی به عربی

ارتجال

بدیهه سرایی

واژه‌نامه آزاد

زنده سرایی، درجاگویی، درجاسرایی، ناگاه و نااندیش سرایی، زودسرایی، زود گویی.

جست‌وجوی متن

ارتجال

دیکشنری عربی به فارسی

بديهه گويي , بديهه سازي , حاضر جوابي , تعبيه , ابتکار

نااندیش انداز

لغت‌نامه دهخدا

نااندیش انداز. [ اَ اَ ] (ص مرکب ) نااندیش که بدیهه باشد. (دساتیر) . نااندیشنده . بدیهه گو.

بدیهت

لغت‌نامه دهخدا

بدیهت . [ ب َ هََ ] (ع ، اِ) بدیهة.- بربدیهت ؛ بی اندیشه : گفت [ خواجه احمد ] بنده نیز بیندیشد آنگاه آنچه او را فراز آید باز نماید که بر بدیهت راست نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258). و رجوع

زودانداز

فرهنگ فارسی عمید

بدیهه؛ شعر و سخنی که زود و بی‌تٲمل گفته شود.

آیان

لغت‌نامه دهخدا

آیان . (نف ، ق ) در حال آمدن . || بدیهه . آمده .

جست‌وجوی هم‌آغاز

بدیهه گویی

دیکشنری فارسی به عربی

ارتجال

بدیهه سازی

دیکشنری فارسی به عربی

ارتجال

بدیهه سرایی

واژه‌نامه آزاد

زنده سرایی، درجاگویی، درجاسرایی، ناگاه و نااندیش سرایی، زودسرایی، زود گویی.

جست‌وجوی هم‌قافیه

فی البدیهه

فرهنگ فارسی عمید

بدون فکر و تٲمل: شعر فی‌البدیهه.

فی البدیهه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

aleatory

فیالبدیهه

فرهنگ مترادف و متضاد

ارتجالاً، فیالبداهه، مرتجلاً

درپیوند

بیشتر بدانید

بدیهه

badihe

معنی

جست‌وجوی دقیق

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی معین

واژه‌نامه آزاد

جست‌وجوی هم‌آوا

دیکشنری عربی به فارسی

دیکشنری عربی به فارسی

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

واژه‌نامه آزاد

جست‌وجوی متن

دیکشنری عربی به فارسی

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌آغاز

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

واژه‌نامه آزاد

جست‌وجوی هم‌قافیه

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ مترادف و متضاد