برادندرلغتنامه دهخدابرادندر. [ ب َ دَ دَ ] (اِ مرکب ) برادراندر. براداندر. (فرهنگ فارسی معین ). نابرادری . رجوع به برادراندر شود.
براندرلغتنامه دهخدابراندر. [ ب َ اَ دَ ] (اِ مرکب ) صورتی از برادراندر. نابرادری . پسر شوهر مادر بود. (لغت نامه ٔ اسدی ). رجوع به براداندر و برادراندر شود.