بررسیدنفرهنگ فارسی عمیدبررسی کردن؛ وارسی کردن؛ رسیدگی کردن به کاری؛ پرسیدن: ◻︎ آز بگذار که با آز به حکمت نرسی / ور بیان بایدت از حال سنائی بررس (سنائی۲: ۱۸۳).
بررسیدنلغتنامه دهخدابررسیدن . [ ب َرْ، رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) پرسیدن . (برهان ) (انجمن آرا). سؤال کردن . (آنندراج ). وارسیدن .(انجمن آرا) (آنندراج ). وارسی کردن . فحص کردن . تفتیش کردن . پژوهش کردن . تحقیق کردن . تفحص و تجسس کردن . تعرف . (لغت بیهقی ). جستجو ک
اجتیاسلغتنامه دهخدااجتیاس . [ اِ ] (ع مص ) نیک جستن چیزی . || در سرای و جای گشتن برای غارت . || بررسیدن از آنچه در اوست . (منتهی الارب ).
تنقیبلغتنامه دهخداتنقیب . [ ت َ ] (ع مص ) بسی در راههاگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). در شهر گردیدن . (زوزنی ). اندر شهرها بگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رفتن در جهان و در شهرها گشتن گریزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک واپژوهیدن از چیزی . (از
انصراملغتنامه دهخداانصرام . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) بریدن و منقطع گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بریده شدن و منقطع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). انقطاع . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). پاره پاره شدن . (یادداشت مؤلف ). || آخر شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گذ
نشوةلغتنامه دهخدانشوة. [ ن ُش ْ وَ ] (ع مص ) بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). بوی کردن خوشبوی را. (آنندراج ). بوییدن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نِشوَة. نَشوَة.(معجم متن اللغة). || مست گردیدن . (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نَشوَة. نِشوَة. (آنندراج ) (المنجد) (اقرب
تفتیشلغتنامه دهخداتفتیش . [ ت َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (دهار) (زوزنی ). کافتن . (نصاب ). جستن و کاویدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کاویدن و کندیدن و جستجو کردن . (غیاث اللغات ). نیک جستجو کردن و کاویدن و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). نظر کردن در ظاهر چیزی و جستجوی آن نمودن . (از اقرب الم