ترجمه مقاله

برز

borz

۱. قد؛ قامت؛ بالا.
۲. بلندی: ◻︎ ببودند یک هفته بر برز کوه / سرِ هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲: ۳/۱۴۵۳).
۳. پشته.
۴. کوه.
۵. بزرگی؛ شکوه: ◻︎ فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه‌شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری: ۳۵۶).
۶. زیبایی.

۱. بالا، قد، قامت
۲. تنه، ساقه
۳. ارتفاع، بلندی، پشته
۴. بزرگی، جلال، شکوه، عظمت
۵. زیبایی

ترجمه مقاله