برنالغتنامه دهخدابرنا. [ب َ / ب ُ ] (ص ، اِ) برنای . جوان . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). مرد جوان . (غیاث ). جوان ، مقابل پیر. (ناظم الاطباء). برناک . برناه . برنای . شاب . در پهلوی اَپورنای ، در اوستا اَپِرِنایو، به معنی نابرنا، چه «اَ» از ادوات نفی است
دوربینپوشbarneyواژههای مصوب فرهنگستانپوششی که دوربین را در مقابل باد و باران و سرما محافظت میکند و گاه به جای صداگیر به کار میرود
برناییفرهنگ فارسی عمیدجوانی: ◻︎ گرچه برنایی از میان برخاست / چون کنم حرص همچنان برجاست (نظامی۴: ۵۶۱).
برچینالغتنامه دهخدابرچینا. [ ب َ ] (نف مرکب ) جمعکننده و برچیننده . (ناظم الاطباء). فراهم کننده و جمعآورنده . (آنندراج ).
برناییلغتنامه دهخدابرنایی . [ ب َ / ب ُ ] (حامص ) برنائی . جوانی . (غیاث ) (آنندراج ). برناهی . حداثة. (از دهار). شباب . شبیبة : کنون جوئی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت ترا دیدم به برنایی فسارآهخته و لانه . <p class="author"
برنامجدیکشنری عربی به فارسیبرنامه , دستور , نقشه , روش کار , پروگرام , دستور کار , برنامه تهيه کردن , برنامه دار کردن
برناسفرهنگ فارسی عمید۱. غافل: ◻︎ نامهها پیش تو همیآید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱: ۲۸۶).۲. نادان.۳. خوابآلوده.
برنامهفرهنگ فارسی عمید۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [قدیمی] آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته میشد؛ ع
ورنافرهنگ نامها(تلفظ: varnā) (= بَرنا) (در قدیم) بُرنا ، جوان ؛ (در بلوچی) نیز/varna/ به معنی جوان .
برنامجدیکشنری عربی به فارسیبرنامه , دستور , نقشه , روش کار , پروگرام , دستور کار , برنامه تهيه کردن , برنامه دار کردن
برناسفرهنگ فارسی عمید۱. غافل: ◻︎ نامهها پیش تو همیآید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱: ۲۸۶).۲. نادان.۳. خوابآلوده.
برنامهفرهنگ فارسی عمید۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [قدیمی] آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته میشد؛ ع
می برنالغتنامه دهخدامی برنا. [ م َ / م ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) شراب نورسیده ، مقابل می کهنه . (آنندراج ).