بروشورفرهنگ فارسی معین(بُ رُ) [ فر. ] ( اِ.) متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی دربارة ویژگی های کالا یا نمایش یا نمایشگاه و نظایر آن به دست دهد، دفترک (فره )، کاتالوگ .
براسرلغتنامه دهخدابراسر. [ ب َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت است که 900 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2).
برگسارلغتنامه دهخدابرگسار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: برگ + سار،پسوند کثرت و فراوانی ) جایی که برگ فراوان است . || (از: برگ + سار = سر) سر برگ : ز خشم و عفو تو ایام را درختی رست بر آن دو شاخ و بر و برگسار آتش و آب .مسعودسعد.