برکافوزلغتنامه دهخدابرکافوز. [ ب َ ] (اِ مرکب ) بتفوز. برکاپوز است که پیرامون دهان باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء).
برکافوسلغتنامه دهخدابرکافوس . [ ب َ ] (اِ مرکب ) برکافوز. برکاپوز. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به برکاپوز شود.
برکافوسلغتنامه دهخدابرکافوس . [ ب َ ] (اِ مرکب ) برکافوز. برکاپوز. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به برکاپوز شود.
برکاپوزلغتنامه دهخدابرکاپوز. [ ب َ ] (اِ مرکب ) برفوز. (آنندراج ). برکاپوس . برکافوز.(فرهنگ فارسی معین ). پیرامون و اطراف دهان . (برهان )(ناظم الاطباء). پک و پوز. (از فرهنگ فارسی معین ).