چراغ برگرفتنلغتنامه دهخداچراغ برگرفتن . [ چ َ / چ ِ ب َ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) چراغ برافروختن و چراغ برکردن و چراغ روشن کردن . (آنندراج ). چراغ افروختن . چراغ روشن کردن . رجوع به چراغ برکردن و چراغ روشن کردن شود.
استرحاللغتنامه دهخدااسترحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کوچ خواستن از کسی . (منتهی الارب ). || پالان برکردن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ).
چراغ برافروختنلغتنامه دهخداچراغ برافروختن . [ چ َ / چ ِ ب َاَ ت َ ] (مص مرکب ) چراغ افروختن . چراغ برکردن و چراغ برگرفتن و چراغ روشن کردن . (آنندراج ) : شبی زیت فکرت همی سوختم چراغ بلاغت برافروختم . سعدی .||
تزمیملغتنامه دهخداتزمیم .[ ت َ ] (ع مص ) بسیار ماهار برکردن . (تاج المصادر بیهقی ). مهار در بینی شتر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
تزییرلغتنامه دهخداتزییر. [ ت َزْ ] (ع مص ) لویشه برکردن ستور را. (زوزنی ). با لویشه استوار کردن بیطار لب ستور را. (از اقرب الموارد). بالواشه پیچانیدن بیطار لب ستور را. (ناظم الاطباء).