هلضلغتنامه دهخداهلض . [ هََ ](ع مص ) برکشیدن چیزی را و برکندن . (منتهی الارب ). برکندن ، چنانکه گیاه را از زمین . (از اقرب الموارد).
ممارطةلغتنامه دهخداممارطة. [ م ُ رَ طَ ] (ع مص ) با هم برکندن موی را و خراشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از همدیگر برکندن موی و خراشیدن . (ناظم الاطباء). موی برکندن و خراشیدن . (از اقرب الموارد).