ترجمه مقاله

برگرداندن

bargardāndan

۱. بازگردانیدن؛ برگشت دادن.
۲. رد کردن؛ پس آوردن؛ پس دادن؛ واپس بردن.
۳. پشت‌ورو کردن؛ واژگون کردن.
۴. [مجاز] قی کردن: هرچه خورده بود برگرداند.
۵. ویران کردن؛ خراب کردن.
۶. [عامیانه، مجاز] نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن: کارهای اخیرش من را از او برگرداند.

۱. بازگرداندن، برگردانیدن
۲. برگشت دادن، بازگشتدادن، پس دادن
۳. وارو کردن
۴. پشتورو کردن
۵. واژگون کردن
۶. تغییر دادن
۷. ترجمه کردن
۸. بالا آوردن، استفراغ کردن، قی کردن
۹. واژگون کردن
۱۰. سرنگون کردن، به زمینانداختن

ترجمه مقاله