برگردانیدهلغتنامه دهخدابرگردانیده . [ ب َ گ َ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) برگشت داده . ردکرده . پس آورده . (فرهنگ فارسی معین ). متکرَّر. (از منتهی الارب ): مَسحور؛ برگردانیده شده از حق . عَکم ؛ برگردانیده شدن از زیارت کسی . (از منتهی الارب ). || واپس برده . بازپس برده .
برگردانیدهفرهنگ فارسی معین(بَ گَ دِ) (ص مف .) 1 - برگشت داده ، رد کرده . 2 - واپس برده . 3 - پشت و رو کرده ، واژگون شده . 4 - ترجمه شده .
برگرداندهلغتنامه دهخدابرگردانده . [ ب َ گ َدَ / دِ ] (ن مف مرکب ) برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ). ردشده . برگشت داده شده . رجوع به برگردانیده شود.
برگردانیدگیلغتنامه دهخدابرگردانیدگی . [ ب َ گ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برگردانیده . انتقال . تغییر. تغییر وضع. واژگونی . (ناظم الاطباء): غَیر؛ دیگرگونی و برگردانیدگی . (از منتهی الارب ). رجوع به برگردانیدن شود.
برگرداندهلغتنامه دهخدابرگردانده . [ ب َ گ َدَ / دِ ] (ن مف مرکب ) برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ). ردشده . برگشت داده شده . رجوع به برگردانیده شود.