بزنگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای زدن.۲. [عامیانه] موقعیت حساس یا مناسب: سر بزنگاه پیدایش شد.۳. [مجاز] آن قسمت از نظم یا نثر که شاعر و نویسنده مطلب و مقصود خود را در آنجا بیان کند.
بزنگاهلغتنامه دهخدابزنگاه . [ ب ِ زَ ] (اِ مرکب ) (از: ب + زن + گاه ) جای مخوف و محل دزدان و رهزنان . (آنندراج ). جائی که خوف رهزنان داشته باشد. (از مصطلحات از غیاث اللغات ). جای قطع طریق . (فرهنگ فارسی معین ). جای سرقت . جای قطاع طریق در راه ها. گزک . (یادداشت بخط دهخدا) :</sp
بزینهلغتنامه دهخدابزینه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوع بز. (یادداشت بخط دهخدا). از نوع بز. || منسوب به نوعی از گوسپند اطلاق می شود که بجای پشم مو دارد و در زیر مو کرک است که اسامی آنها ازدو جنس ذیل کلمه ٔ میش آمده است . رجوع به میش شود.
بزینه رودلغتنامه دهخدابزینه رود.[ ب ُ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش قیدار شهرستان زنجان و همچنین نام رودخانه ایست که از این دهستان سرچشمه گرفته به قزل اوزن منتهی می شود. دهستان بزینه رود از 3 بلوک بنام بزینه رود، گرماب ، شیوانات تشکیل شده است . ا
بزینه رودواژهنامه آزاداز نام روستای بزین که روستایی بزرگ در جنوب آذربایجان ایران(زنجان) گرفته شده است که دهات شرور.کهله.ملابداغ.محمدخلج.توزلو.غلامویس.تخت و حی از توابع آن است