لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب َ ] (ع مص ) مژده دادن کسی را. یقال : بشرته بمولد فابشر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).- بَشر به چیزی ؛ مسرور شدن بدان . و بشارت دادن . (از اقرب الموارد).|| هدیه دادن به آورنده ٔ خبر خوش .