بشردوستلغتنامه دهخدابشردوست . [ ب َ ش َ ] (ص مرکب ) دوستدار بشر. حامی بشر. دوستار مردم . انسان دوست .
بشردوستیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) محبت داشتن نسبت به آدمیان ، دوست داشتن نوع بشر، انسان دوستی .
بشردوستانهفرهنگ فارسی معین( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص .) دارای روش و شیوة دوست داشتن انسان ها، نوع - دوستانه ، انسان دوستانه .
بشردوستیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) محبت داشتن نسبت به آدمیان ، دوست داشتن نوع بشر، انسان دوستی .
گالین یانیلغتنامه دهخداگالین یانی . (اِخ ) ویلیام . بشردوست انگلیسی . که تابعیت فرانسه را پذیرفت . (1798 - 1882 م .).
لارشفوکو لیان کورلغتنامه دهخدالارشفوکو لیان کور. [ رُ ک ُ ] (اِخ ) فرانسوا. بشردوست و سیاستمدار فرانسوی ، مولد لارُش گیون (1747-1827 م .).
گرونویوسلغتنامه دهخداگرونویوس . [ گ ِ رُ ن ُ ] (اِخ ) ژان فردریک گرونو، بشردوست و منتقد هلندی متولد در هامبورگ . (1611 - 1671 م ).
انساندوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی انساندوست، بشردوست، نوعدوست، نیکوکار مددکار اجتماعی، آدمخیرخواه ایده آلیست، معتقد بهمدینۀ فاضله، رفرمیست
بشردوستانهفرهنگ فارسی معین( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص .) دارای روش و شیوة دوست داشتن انسان ها، نوع - دوستانه ، انسان دوستانه .
بشردوستیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) محبت داشتن نسبت به آدمیان ، دوست داشتن نوع بشر، انسان دوستی .