بشریلغتنامه دهخدابشری . [ ب ُ را ] (اِخ ) نام یار برآرنده ٔ یوسف علیه السلام از چاه . (غیاث ) : از پی یوسف کسان بغرض گاه بشری و گه بشیر مباش .سنایی .
بشریلغتنامه دهخدابشری . [ ب َ ش َ ] (ص نسبی )منسوب به بَشَر. رجوع به بشر شود. || انسانی و هرچیز منسوب و متعلق به بشر. (ناظم الاطباء).- بشری زادگان ؛ نسل بشری : بازپسین طفل پری زادگان پیشترین بشری زادگان . نظامی
بشریلغتنامه دهخدابشری . [ ب َ ش َ را ] (اِخ ) دهی است به مکه به نخله ٔ شامیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).