بشکولیدنلغتنامه دهخدابشکولیدن . [ ب َ / ب ِ دَ ] (مص ). حریص بودن در کارها. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از سروری ) (مؤید الفضلاء). آزور بودن در کارها . رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || جلدی و چابک
بژکوللغتنامه دهخدابژکول . [ ب َ ] (ص ، اِ) شخصی را گویند که قوی هیکل و جلد و رنج کش باشد. (برهان ) (آنندراج ). مرد قوی هیکل و زحمت کش . (فرهنگ شعوری ). || آنکه حریص در کارها بود. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عمله و حریص . (فرهنگ شعوری ). و ظاهراً به معنی اول صورتی از بشکول باشد بمعنی چا
وسمةلغتنامه دهخداوسمة. [ وَ م َ / وَ س ِ م َ ] (ع اِ) حنای مجنون . کتم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خطر. (منتهی الارب ). گیاهی است برگش شبیه برگ مورْد و ساقش غیرمجوف و ثمرش به قدر فلفلی و بعد از رسیدن سیاه گردد و بدان ابرو و موی را خضاب کنند و در آن قوه ٔ