بعصلغتنامه دهخدابعص . [ ب َ ] (ع مص ) لاغر شدن . || اضطراب کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از متن اللغة).
باس ممتدcontinuo, basso continuo, through bass, general bassواژههای مصوب فرهنگستانبخش باسی که در طول قطعه ادامه مییابد و براساس آن هارمونیها، بر روی یک ساز شستیدار یا هر ساز دیگری با قابلیت اجرای آکورد، بهصورت فیالبداهه اجرا میشوند
بازbase 1واژههای مصوب فرهنگستانهر مادۀ شیمیایی اعم از یونی یا مولکولی که بتواند از جسم دیگری پروتون بپذیرد
باسbass 1واژههای مصوب فرهنگستان1. بمترین صدای مردان 2. بمترین بخش در موسیقی چهـاربخشی آوازی3. بمترین یا دومین عضو بم در برخی خانوادههای سازی
باز سختhard baseواژههای مصوب فرهنگستانیک باز لوِیس یا دهندۀ الکترون که قطبشپذیری بالا و الکتروکشانی پایین دارد و بهآسانی اکسید میشود و دارای اوربیتالهای خالی یا پایینتر از سطح تراز عادی است
بعصوصلغتنامه دهخدابعصوص . [ ب ُ / ب َ ع َ ] (ع ص ) لاغر و حقیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). || (اِ) دُم . (از دزی ج 1 ص 100). || استخوان سرین . (منت
بعصوصةلغتنامه دهخدابعصوصة. [ ب ُ ص َ ] (ع اِ) جانوری است کوچک سپید درخشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
بعصوصلغتنامه دهخدابعصوص . [ ب ُ / ب َ ع َ ] (ع ص ) لاغر و حقیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). || (اِ) دُم . (از دزی ج 1 ص 100). || استخوان سرین . (منت
بعصوصةلغتنامه دهخدابعصوصة. [ ب ُ ص َ ] (ع اِ) جانوری است کوچک سپید درخشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
متبعصلغتنامه دهخدامتبعص . [ م ُ ت َ ب َع ْ ع ِ ] (ع ص ) اضطراب کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مضطرب و بخود در پیچیده مانند مار زخم خورده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبعص شود.