بغلطاقفرهنگ فارسی عمید۱. برگستوان.۲. قبای بدون آستین یا با آستین بسیارکوتاه: ◻︎ بغلطاق و دستار و رختی که داشت / ز بالا به دامان او درگذاشت (سعدی۱: ۱۳۱).
بغلطاقلغتنامه دهخدابغلطاق . [ ب َ غ َ ] (اِ) بغلتاق . طاقیه و کلاه و فرجی . (برهان ). رجوع به بغلتاق شود. || برگستوان . (برهان ) (مؤید الفضلاء). رجوع به بغلتاق شود : بغلطاق و دستار و رختی که داشت ز بالا به دامان او درگذاشت .سعدی (بوستان چ ی
بغلطاقفرهنگ فارسی معین(بَ غَ) ( اِ.) 1 - کلاه . 2 - نوعی لباس گشاد، برگستوان . بغتان و بغلتان نیز گویند.
بغلتاقفرهنگ فارسی عمید= بغلطاق: ◻︎ به مشگینسنبلت بالای لاله / به سیمینسوسنت زیر بغلتاق (مجد همگر: لغتنامه: بغلتاق).
بغلتاقلغتنامه دهخدابغلتاق . [ ب َغ َ ] (اِ) بغلطاق . طاقیه و کلاه و فرجی را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بغل بند و قبا. (رشیدی )(از سروری ). قبا و طاقیه و کلاه و فرجی . (ناظم الاطباء). بمعنی قبا از رشیدی و در برهان کلاه فرجی و طاقه . و بعضی بمعنی جامه ٔ بغل بند نوشته و در سراج اللغات
بغلتاقفرهنگ فارسی عمید= بغلطاق: ◻︎ به مشگینسنبلت بالای لاله / به سیمینسوسنت زیر بغلتاق (مجد همگر: لغتنامه: بغلتاق).
شاخ پیدا شدنلغتنامه دهخداشاخ پیدا شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسی را، کنایه از رسوا شدن . (امثال و حکم دهخدا) : چون کند دعوی خیاطی کسی افکند در پیش او شه اطلسی که ببر این را بغلطاق فراخ ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ
فرجیلغتنامه دهخدافرجی . [ ف َ رَ ] (اِ) نوعی از قبای بی بند گشاد و در پیش آن بعضی تکمه افزایند و بیشتر بر فراز جامه پوشند. (آنندراج ). بغلتاق . بغلطاق . بغطاق . (یادداشت به خط مؤلف ) : هفت فرجی آوردند. (تاریخ بیهقی ).صوفیی بدرید جبه در حرج پیشش آمد بعد بدریدن
بغتاقلغتنامه دهخدابغتاق . [ ب َ ] (اِ) بغطاق . بغلتاق . بغلطاق . کلاه را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). کلاه زردوزی . (سروری از حسین وفایی ) : ترک من خاقان نگر در حلقه ٔ عشاق اوماه من خورشید بین درسایه ٔ بغتاق او. <
بغلتاقلغتنامه دهخدابغلتاق . [ ب َغ َ ] (اِ) بغلطاق . طاقیه و کلاه و فرجی را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بغل بند و قبا. (رشیدی )(از سروری ). قبا و طاقیه و کلاه و فرجی . (ناظم الاطباء). بمعنی قبا از رشیدی و در برهان کلاه فرجی و طاقه . و بعضی بمعنی جامه ٔ بغل بند نوشته و در سراج اللغات