لغتنامه دهخدا
بقبقة. [ ب َ ب َ ق َ ] (ع اِ) بانگ کوزه در آب و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || آوازه و شهرت کاذب : و می آمد که بگو وی را که روی زمین پر بقبقه و نام و بانگ خویش کردی من این بقبقه ٔ ترا قبول نکنم . (کیمیای سعادت