لغتنامه دهخدا
جراد. [ ج َ ] (ع اِ) ملخ . (غیاث اللغات ) (دهار). ملخ و مؤنث و مذکر در آن یکسان است . (منتهی الارب ). ویکی آن «جرادة» است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ترجمان القرآن عادل ). جُراد. (زمخشری ). در کتب دارویی قدیم چنین تعریف شده است : بپارسی ملخ گویند بهترین وی فربه بود و