اجایلغتنامه دهخدااجای . [ ] (اِخ ) ابن براق خان . مؤلف حبیب السیر در بیان وقایع دولت غازان خان آرد: در سال اوّل از جلوس غازان خان از جانب خراسان خبر آمد که اجای ولد براق خان با فوجی از سپاه توران از آب آمویه عبور نمود و امرا و لشکریان آن حدود تاب مقاومت او ندارند و به امداد خدام موکب غازانی
اشرفلغتنامه دهخدااشرف . [ اَرَ ] (اِخ ) تومان بیک . آخرین پادشاه سلسله ٔ ممالیک برجی که در سال 922 هَ . ق . / 1516 - 1517 م . به سلطنت رسید. (طبقات سلاطین اس
بقیةلغتنامه دهخدابقیة. [ ب َ قی ی َ ] (ع اِ) مانده ، یقال : بقی من الشی ٔ بقیة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مانده . (آنندراج ). بازمانده . ج ، بقایا. (مهذب الاسماء). بقیه ٔ چیزی از جنس آن است چنانکه گفته نمیشود: ان زیداً بقیة اخیه . (از اقرب الموارد).- بقیةالسیف </span
اسدلغتنامه دهخدااسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) (بنی ...) قبیله ای است از نسل سبا. (انساب سمعانی ص 6). یکی از قبائل بزرگ عرب و مشتمل بر بطون بسیار و جد اعلای این قبیله اسدبن خزیمه است . مسکن قبیله عبارت است از قسمتهائی از نجد که در سمت کرخ واقع گشته . گوینداراضیی که
جان بن جانلغتنامه دهخداجان بن جان . [ جان ْ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) نام طایفه ٔ جن که در افسانه های تاریخی یاد شده است . مؤلف روضةالصفا آرد: ذکر جان بن الجان که بلسان شرع ایشان را جن ّ گویند و ریاست ابلیس لعین . از ابن عباس روایت کرده اند که اسم ابوالجن ّ سوما است و جان لقب او.در اسفار آدم مسطور است که ج