بلازدهلغتنامه دهخدابلازده . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مبتلی به رنج . (فرهنگ فارسی معین ). || دچار مصیبت . (فرهنگ فارسی معین ). مصیبت زده و آفت رسیده . (آنندراج ). || بدبخت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
آدم مصیبتزدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تزده، قربانی، مظلوم، صید، بلازده، بلادیده، آدم ساده بدبخت، بیچاره، آدم بدشانس، مبتلا، شخص بیمار