بلندآوازهفرهنگ مترادف و متضادبنام، سرشناس، شهیر، مشتهر، مشهور، معروف، نامآور، نامدار، نامور، نامی ≠ گمنام
مسلقلغتنامه دهخدامسلق . [ م ِ ل َ ] (ع ص ) بلیغ و بلندآواز. مسلاق . (منتهی الارب ) (آنندراج ): خطیب مسلق ؛ خطیب بلیغ و بلندآواز.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مسلاق شود.
رفاعةلغتنامه دهخدارفاعة. [ رَ ع َ ] (ع مص ) رُفاعَة. بلندآواز شدن . یقال : رَفُعَ رفاعةَ؛ ای صار رفیع الصوت ؛ و فی صوته رفاعة؛ ای شدة و جهارة. (منتهی الارب ). بلندآواز شدن . (دهار) (از اقرب الموارد).
بلندآوازهفرهنگ مترادف و متضادبنام، سرشناس، شهیر، مشتهر، مشهور، معروف، نامآور، نامدار، نامور، نامی ≠ گمنام