باینجارلغتنامه دهخداباینجار. [ ] (اِخ )از امرای زمان غازان خان مغول . او نوروزیان را بکمک امیر نورین دستگیر و مصادره کرد و سرانجام امارت روم به او و بوجقور و قورتیمور واگذار شد. و رجوع به تاریخ مبارک غازانی ص 18، 84، <span class
بنظرلغتنامه دهخدابنظر. [ ب ُ ظَ ] (ع اِ) تلاق و تندی میان دو لب فرج زن . (ناظم الاطباء). فنج . قرن . چوچوله . تندی میان دو لب فرج زن . (یادداشت بخط مؤلف ).
بینظیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیرقیب، بیمانند، بیهمال، بیهمتا، بیمثل، بیمثال، بیهمانند، عدیمالنظیر، فرد، فرید ۲. تک ۳. تکتاز، رقابتناپذیر
راشگلغتنامه دهخداراشگ . (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 15هزارگزی شمال بنجار و 4هزارگزی راه مالرو بنجار به خمک واقع است جلگه ای گرم معتدل و سکنه آن 636 تن میباشد. آب آن از رود
ده اربابلغتنامه دهخداده ارباب . [ دِه ْ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در چهارهزارگزی شمال خاوری بنجار. سکنه ٔ آن 1340 تن می باشد. آب آن از رودخانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
ده جهانگیرلغتنامه دهخداده جهانگیر. [ دِه ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 14هزارگزی خاور بنجار. سکنه ٔ آن 134 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8<
ده کوللغتنامه دهخداده کول . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 5هزارگزی شمال باختری بنجار. سکنه ٔ آن 1024 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir
موشیلغتنامه دهخداموشی . (اِخ ) دهی است از بخش پشت آباد شهرستان زابل واقع در 21 هزارگزی شمال باختری بنجار با 347 تن جمعیت . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج