بندرگاهلغتنامه دهخدابندرگاه . [ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) لنگرگاه کشتی در کنار دریا. (فرهنگ فارسی معین ). بندر. (ناظم الاطباء). پهنه ای از آب در کنار ساحل که دارای عمق کافی برای ورود کشتیها است و موقعیت آن (اعم از طبیعی یا مصنوعی ) نسبت به اوضاع ساحلی چنان است که کشتیها را ازباد امواج و جریانهای محلی
بندرگاهلغتنامه دهخدابندرگاه . [ ب َ دَ ] (اِخ ) بندری از دهستان حومه است که در بخش مرکزی شهرستان بوشهر واقع است . و 266 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
بندرگاهلغتنامه دهخدابندرگاه . [ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزودهستان طارم علیا بخش سیروان شهرستان زنجان و دارای 113 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
بندرگاه تفریحیmarinaواژههای مصوب فرهنگستانبندرگاهی که معمولاً برای ارائۀ تسهیلات خدماتی به شناورهای تفریحی، مانند قایقهای بادبانی و موتوری، ساخته میشود
بندرگاه کِشَندیtidal harbourواژههای مصوب فرهنگستانبندرگاهی که به سبب باز بودن به روی آبهای آزاد تحت تأثیر کِشَند قرار دارد
عوارض بندرگاهیharbor duesواژههای مصوب فرهنگستانعوارضی برای ورود کشتیهای بازرگانی به بندرگاه براساس قوانین بندری
بندرگاه تفریحیmarinaواژههای مصوب فرهنگستانبندرگاهی که معمولاً برای ارائۀ تسهیلات خدماتی به شناورهای تفریحی، مانند قایقهای بادبانی و موتوری، ساخته میشود
بندرگاه کِشَندیtidal harbourواژههای مصوب فرهنگستانبندرگاهی که به سبب باز بودن به روی آبهای آزاد تحت تأثیر کِشَند قرار دارد
عوارض بندرگاهیharbor duesواژههای مصوب فرهنگستانعوارضی برای ورود کشتیهای بازرگانی به بندرگاه براساس قوانین بندری
موج طرحdesign waveواژههای مصوب فرهنگستاندر طراحی بندرگاه، موجی فرضی که بندرگاه باید در مقابل آن مقاومت کند
بندرگاه تفریحیmarinaواژههای مصوب فرهنگستانبندرگاهی که معمولاً برای ارائۀ تسهیلات خدماتی به شناورهای تفریحی، مانند قایقهای بادبانی و موتوری، ساخته میشود
بندرگاه کِشَندیtidal harbourواژههای مصوب فرهنگستانبندرگاهی که به سبب باز بودن به روی آبهای آزاد تحت تأثیر کِشَند قرار دارد