بنگاهلغتنامه دهخدابنگاه . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) مرکب از: بن + گاه (ادات مکان ). (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). منزل و مکان . (برهان ) (آنندراج ). منزل . مسکن . جای باش . (فرهنگ فارسی معین ) : بر آب فرات است بنگاه من وز آنجا بدین بیشه بد راه من . ف
بنگاهفرهنگ فارسی معین(بُ) (اِمر.) 1 - سرای ، خانه . 2 - جای داد و ستد. 3 - سازمان ، مؤسسه . 4 - انبار، مخزن . 5 - جای بند و ساز و برگ سپاه . ؛~ سخن پراکنی ایستگاه فرستندة رادیویی . ؛ ~ خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می رساند. ؛ ~ شادمانی موسسه ای که در جشن ها برنامه های تفریحی اجرا می کند.
فضای باناخ بازتابیreflexive Banach space, regular Banach spaceواژههای مصوب فرهنگستانفضای باناخی که با دوگان دوم خود برابر است
جبر باناخBanach algebraواژههای مصوب فرهنگستانجبری که فضای باناخ است و نُرم حاصلضرب هر دو عضو آن از حاصلضرب نُرمهای آن دو عضو تجاوز نمیکند
جبر باناخ میانگینپذیرamenable Banach algebraواژههای مصوب فرهنگستانجبر باناخ A با این ویژگی که همۀ اشتقاقهای پیوسته از A به فضای دوگان یک -A دو مدول باناخ، درونی باشد
بناگاهلغتنامه دهخدابناگاه . [ ب ِ ] (اِ مرکب ) جایگاه . جای بنا : ز بلغار بگذر که از کار اوست بناگاه اصلش بن غار اوست .نظامی .
بنگاه 2firmواژههای مصوب فرهنگستانواحدی برای تبدیل نهادهها (inputs) به ستاندهها (outputs) و فروش آنها
بنگاه اطلاعگزاریinformation agencyواژههای مصوب فرهنگستانسازمانی که دسترسی به اطلاعات را میسر میسازد متـ . اطلاعگزاری
بنگاه چندپیشهconglomerateواژههای مصوب فرهنگستانکسبوکاری که به چیدمان افقی بنگاههایی با فعالیتهای متفاوت و با مشترکات بسیار کم میپردازد
بنگاه چندکارخانهایmulti-plant firmواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که محصولات آن در چند کارخانه تولید میشود
مزیت رقابتیcompetitive advantageواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که باعث میشود یک بنگاه در مقایسه با بنگاههای رقیب موفقتر باشد
نقطة توقفshutdown pointواژههای مصوب فرهنگستانجایگاهی که در آن بنگاه بین توقف تولید و ادامة تولید تفاوت ملموسی نمیبیند؛ در این وضعیت، درآمد بنگاه تنها میتواند کل هزینههای متغیر بنگاه را تأمین کند
چرخبَریdrayageواژههای مصوب فرهنگستانبردن بار از یک وسیلۀ حمل بهوسیلۀ دیگر از یک بنگاه باربری به بنگاه دیگر در مسافت کوتاه
بنگاه 2firmواژههای مصوب فرهنگستانواحدی برای تبدیل نهادهها (inputs) به ستاندهها (outputs) و فروش آنها
بنگاه اطلاعگزاریinformation agencyواژههای مصوب فرهنگستانسازمانی که دسترسی به اطلاعات را میسر میسازد متـ . اطلاعگزاری
بنگاه چندپیشهconglomerateواژههای مصوب فرهنگستانکسبوکاری که به چیدمان افقی بنگاههایی با فعالیتهای متفاوت و با مشترکات بسیار کم میپردازد
بنگاه چندکارخانهایmulti-plant firmواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که محصولات آن در چند کارخانه تولید میشود
باربنگاهلغتنامه دهخداباربنگاه . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) باربنه . جائی که در آن بار می ریزند. (ناظم الاطباء). بترکی ، یوک یاب . (دِمزن ). رجوع به فرهنگ رازی و شعوری ج 1 ورق 191 شود.
نظریۀ تکاملی بنگاهevolutionary theory of the firmواژههای مصوب فرهنگستاندیدگاهی که بر پایۀ آن ماندگاری بنگاهها فرایندی تکاملی است و آنها برای بقا خود را با شرایط محیطی تطبیق میدهند