بنگلکلغتنامه دهخدابنگلک . [ ب ُ گ ُ / گ َ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر بنگل است که میوه ٔ مغزدار باشد که آنرا خورند. (برهان ). میوه ای است ریزه که مغزکی دارد و بوگلک و بن کوهی نیز گویند. (رشیدی ). نام یک قسم میوه . (ناظم الاطباء). رجوع به بنگل شود.
بنهفرهنگ فارسی عمید۱. گیاهی درختی شبیه درخت پسته که از تنۀ آن سقز و از گُل و برگ آن رنگ سرخی بهدست میآید که در رنگرزی به کار میرود؛ بنگلک؛ چاتلانقوش؛ سقز.۲. میوۀ این درخت که از آن ترشی درست میکنند و دارای دانۀ روغنی است.
بنگللغتنامه دهخدابنگل . [ ب ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) درخت گل . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). || ثمر درخت گل . (برهان ) ثمر درخت گل که آنرا گلبن خوانند. (انجمن آرا). چنانکه درخت نار را ناربن گویند. (آنندراج ). میوه ٔ درخت گل . (ناظم الاطباء). ثمر بوته ٔ گل . (فر