بهارهلغتنامه دهخدابهاره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره سرخی است که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
بهارهلغتنامه دهخدابهاره . [ ب َ رَ / رِ ] (ص نسبی ) گندم و غلات دیگر که در فصل بهار کارند. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل پائیزه ... منسوب به بهار. بهاری : کشت بهاره . (فرهنگ فارسی معین ).- بهاره برای کسی کاشتن ؛ وعده های بسیار به او د
بهارهفرهنگ فارسی عمید۱. بهاری: لباس پاییزه.۲. ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار بهدست میآید.۳. ویژگی محصول کشاورزی کاشتهشده در بهار: کشت پاییزه.
بهارهفرهنگ فارسی معین(بَ رِ) (اِمر.) 1 - کشت و زراعتی که در فصل بهار انجام می شود. 2 - شکوفة درخت به ویژه مرکبات .
بهارگهلغتنامه دهخدابهارگه . [ ب َ گ َه ْ ] (اِمرکب ) بهارگاه . هنگام بهار. موسم بهار : اگر ندانی بندیش تا چگونه بودکه سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر. لبیبی .این زمستان ما به بلخ خواهیم بود بهارگاه چون به غزنین آئیم تدبیر آوردن برادر سا
بهاریهلغتنامه دهخدابهاریه . [ ب َ ری ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) (معرب از فارسی ). منسوب به بهار. ربیعیة. (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) شعرهایی که در وصف بهار گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). اشعاری که درباره ٔ بهار گفته شود. ج ، بهاریات . توضیح اینکه ، این کلمه مرکب است
چاله بهارهلغتنامه دهخداچاله بهاره . [ ل َ ب َ رَ ](اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان موگونی بخش آخوره ٔشهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
بهاره کاریلغتنامه دهخدابهاره کاری . [ ب َ رَ / رِ کا ] (حامص مرکب ) آنچه در بهار کارند. در بهار تخم کاشتن .
برف بهارهspring snowواژههای مصوب فرهنگستانبرف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشدۀ آبدار که عموماً در بهار یافت میشود متـ . برف دانهدانه corn snow, granular snow
بهاره کردنvernalizeواژههای مصوب فرهنگستاننگه داشتن بذر در تاریکی و دمای پایین در مدتزمانی معین برای آنکه زودتر به گُل بنشیند یا میوه دهد
بهاره کاریلغتنامه دهخدابهاره کاری . [ ب َ رَ / رِ کا ] (حامص مرکب ) آنچه در بهار کارند. در بهار تخم کاشتن .
بهاره کردنvernalizeواژههای مصوب فرهنگستاننگه داشتن بذر در تاریکی و دمای پایین در مدتزمانی معین برای آنکه زودتر به گُل بنشیند یا میوه دهد
داربهارهلغتنامه دهخداداربهاره .[ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان در 45 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 8 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ آغاجاری به بهبهان . دشت گرمسیر مالاریائی و دارای <span class="hl" dir="l
چاله بهارهلغتنامه دهخداچاله بهاره . [ ل َ ب َ رَ ](اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان موگونی بخش آخوره ٔشهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
برف بهارهspring snowواژههای مصوب فرهنگستانبرف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشدۀ آبدار که عموماً در بهار یافت میشود متـ . برف دانهدانه corn snow, granular snow
تعطیلات بهارهspring break, march breakواژههای مصوب فرهنگستانتعطیلات یکهفتهای مدارس و دانشگاههای برخی کشورها در اوایل فصل بهار که غالباً موجب فعالیت گردشگری دانشجویان میشود