بهداشتلغتنامه دهخدابهداشت . [ ب ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشتن تندرستی . حفظ صحت . حفظالصحه . (فرهنگ فارسی معین ). وسیله های نگاهداری سلامت . این کلمه بجای حفظالصحه پذیرفته شده است . (فرهنگستان ).
بهداشتفرهنگ فارسی عمیدمجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی.⟨ بهداشت روانی: (پزشکی) بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث میکند.
خانۀ بهداشتhealth houseواژههای مصوب فرهنگستانواحد ارائهکنندۀ خدمات مراقبت اولیۀ سلامت مستقر در روستا
بهداشت جنسیsex hygiene, sexual hygieneواژههای مصوب فرهنگستانمراقبتهای سلامت مربوط به فعالیتهای جنسی
بهداشت جنگلforest hygiene, forest sanitationواژههای مصوب فرهنگستانتأمین سلامت جنگل بهویژه با اجرای برشهای بهداشتی
بهداشتکارhygienistواژههای مصوب فرهنگستانفرد آموزشدیدهای که مطابق با اصول و قوانین بهداشتی خدمات بهداشتی ارائه میدهد
بهداشتیلغتنامه دهخدابهداشتی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بهداشت : امور بهداشتی . (فرهنگ فارسی معین ).
بهداشتکارhygienistواژههای مصوب فرهنگستانفرد آموزشدیدهای که مطابق با اصول و قوانین بهداشتی خدمات بهداشتی ارائه میدهد
بهداشتیلغتنامه دهخدابهداشتی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بهداشت : امور بهداشتی . (فرهنگ فارسی معین ).
بهداشت جنسیsex hygiene, sexual hygieneواژههای مصوب فرهنگستانمراقبتهای سلامت مربوط به فعالیتهای جنسی
بهداشت جنگلforest hygiene, forest sanitationواژههای مصوب فرهنگستانتأمین سلامت جنگل بهویژه با اجرای برشهای بهداشتی
بهداشت دهان و دندانdental hygiene, mouth hygiene, oral hygieneواژههای مصوب فرهنگستانمراقبتهای فردی از ساختارهای دهانی بهکمک مسواک زدن و نخ کشیدن و دهانشویه کردن و ماساژ لثه و سایر روشهایی که دندانپزشک یا بهداشتکار برای حفظ سلامت دهان و دندان توصیه میکند
بهداشتکارhygienistواژههای مصوب فرهنگستانفرد آموزشدیدهای که مطابق با اصول و قوانین بهداشتی خدمات بهداشتی ارائه میدهد
خانۀ بهداشتhealth houseواژههای مصوب فرهنگستانواحد ارائهکنندۀ خدمات مراقبت اولیۀ سلامت مستقر در روستا