لغتنامه دهخدا
زبعبق . [ زَ ب َ ب َ ] (ع ص ) بدخلق از مردم و جز آن . (منتهی الارب ). بدخلق . (اقرب الموارد). جوهری این ماده را نیاورده و ابن درید گوید: زبعبق بدخوی را گویند و ابن بری بیت زیر را نقل کرده است :فلاتصل بهدان احمق شنطیرة ذی خلق زبعبق . (لسان العرب )