بهشمیلغتنامه دهخدابهشمی . [ ب ِ ش َ می ی ] (ص نسبی ) منسوب به طایفه ٔبهشمیة. (الانساب سمعانی ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
بهشمیةلغتنامه دهخدابهشمیة. [ ب ِ ش َ می ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ معتزله و از یاران ابوهاشم جبائی میباشد. ابوهاشم از پدرش بچند جهت کناره جویی کرد و به آن مسائل معتقد بود. (از کشف الظنون ).
بهصملغتنامه دهخدابهصم . [ ب ُ ص ُ ] (ع ص ) بسیار سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
لَا تُمْسِکُواْ بِعِصَمِ ﭐلْکَوَافِرِفرهنگ واژگان قرآنتمسک نکنيد به عقد ازدواج باکافران(بعد از مسلمان شدن يکي از زوجين کافر ديگر عقد آنها معتبر نيست)
بهشمیةلغتنامه دهخدابهشمیة. [ ب ِ ش َ می ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ معتزله و از یاران ابوهاشم جبائی میباشد. ابوهاشم از پدرش بچند جهت کناره جویی کرد و به آن مسائل معتقد بود. (از کشف الظنون ).
بهشمیةلغتنامه دهخدابهشمیة. [ ب ِ ش َ می ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ معتزله و از یاران ابوهاشم جبائی میباشد. ابوهاشم از پدرش بچند جهت کناره جویی کرد و به آن مسائل معتقد بود. (از کشف الظنون ).