بهمنجنهلغتنامه دهخدابهمنجنه . [ ب َ م َ ج َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام روز دویم است از ماه بهمن و عجمان در این روز عید کنند و جشن سازند بنابر قاعده ٔ کلیه که نزد ایشان ثابت است که چون نام روز با نام ماه موافق آید عید باید کردن و آنرا بهمنجه نیز گویند، گویند درای
بهمنجنهفرهنگ فارسی عمید= بهمنگان: ◻︎ اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد / فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه (منوچهری: ۹۷)، ◻︎ اندر آمد ز در حجرۀ من صبحدمی / روز بهمنجنه یعنی دوم از بهمنماه (انوری: ۴۱۵).
بهمنجنهفرهنگ فارسی معین(بَ مَ جَ نِّ) [ معر. ] (اِمر.) جشنی که در دومین روز از ماه بهمن (که به همین نام می باشد) در ایران باستان برگزار می شد.
قیصرانفرهنگ فارسی عمیداز الحان قدیم ایرانی: ◻︎ به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری: ۷۵).
قیصرانلغتنامه دهخداقیصران . [ ق َ / ق ِ ص َ ] (اِ) نام پرده ای است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ) : به جوش اندرون دیگ بهمنجنه به گوش اندرون بهمن و قیصران .منوچهری (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
بهمنلغتنامه دهخدابهمن . [ ب َ م َ ] (اِ) نام ماه یازدهم از هر سال شمسی . (برهان ) (ناظم الاطباء). ماه یازدهم است از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان . (آنندراج ). نام ماه یازدهم از سال شمسی . (رشیدی ).ماه یازدهم باشد از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان که مدت ماندن نیر اعظم بود
بهمنلغتنامه دهخدابهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) در اوستا «وهومنا» پهلوی «وهومن » مرکب از دو جزو «وهو» بمعنی خوب و نیک و مند از ریشه ٔ «من » بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و نیک اندیش ، نیک نهاد. طبری (ج 2 ص 4) گوید: «تفسیر بهمن با