بکرةدیکشنری عربی به فارسیقرقره , نخ پيچيده بدور قرقره , ماسوره , قرقره فيلم , حلقه فيلم , مسلسل , متوالي , پشت سر هم , چرخيدن , گيج خوردن , يله رفتن , تلو تلو خوردن , هرچيزي شبيه قرقره , دورقرقره پيچيدن
بکرةلغتنامه دهخدابکرة. [ ب َ رَ ] (اِخ ) ابوبکرة نقیع، صحابی بود که پدرش حارث یا مسروح نام داشت و او چون در روز طایف از قلعه برچرخ آویخته بزیر آمد آن حضرت صلی اﷲ علیه وآله او رابه ابوبکرة کنیت کرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بکرةلغتنامه دهخدابکرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) تأنیث بَکر. قال ابوعبید: البکر من الابل بمنزلة الفتی من الناس و البکرة بمنزلة الفتاة. (از منتهی الارب ).
بکرةلغتنامه دهخدابکرة. [ ب َ رَ ](ع اِ) چرخ چاه و آن چوبی گرد باشد که بر آن جویچه مانندی کنده و رسن بر وی گذاشته آب کشند. (منتهی الارب ). چرخ چاه که با آن آب کشند. ج ، بَکَر، بکرات . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). چرخ چاه . (مهذب الاسماء). چرخی که بر سر چاه نصب کنند. (غیاث ): و هی عجلات تکون ل
بکرةلغتنامه دهخدابکرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) بامداد. پگاه . (منتهی الارب ). بامداد. پگاه . یقال أتیته بکرة؛ أی باکراً. ج ، بُکَر. (ناظم الاطباء). بامداد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27) (غیاث ) (مهذب الاسماء). صباح . سحر. غدوه . غدات . مقابل عشی : بکرةً و عشیاً(قر
بیقرةلغتنامه دهخدابیقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (ع اِ، اِ مص ) کثرت مال و متاع . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || فساد. تباهی . (از اقرب الموارد).
بیقرةلغتنامه دهخدابیقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (ع مص )هلاک گردیدن . || فاسد ساختن . (منتهی الارب )(از لسان العرب ). اصل بیقرة بمعنای فساد و تباهی است : و بیقر الرحل فی ماله ؛ اذا اسرع فیه و افسده . (ازلسان العرب ). || شک کردن در چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مردن . || قوم را ببادیه گذاش
بقرةلغتنامه دهخدابقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (اِخ ) نام سوره ٔ دویم از قرآن کریم و آن دویست و هشتاد و شش آیت است ، پس از فاتحه و پیش از آل عمران .
شبکرةلغتنامه دهخداشبکرة. [ ش َ ک َ رَ ] (معرب ، اِمص ) به معنی شبکوری است مبنی بر فعلله از شبکور. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
دیرالبکرةلغتنامه دهخدادیرالبکرة. [ دَ رُل ْ ب َ رَ ] (اِخ ) دیری است در سمالوط مصر و مربوط به قرن 4 و 5 م . است . (از الموسوعة العربیة المیسرة).