بیاتلغتنامه دهخدابیات . [ ب َ ] (اِ) غصه و غم و افسوس . || تشویش . || توجه و اندیشه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
بیاتلغتنامه دهخدابیات . [ ب َ ] (اِ) نام شعبه ای از موسیقی . (آنندراج ) (غیاث ).- بیات اصفهان ؛ یکی از گوشه های همایون . (فرهنگ فارسی معین ).- بیات ترک . رجوع به شور شود.
بیاتلغتنامه دهخدابیات . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
بیاتلغتنامه دهخدابیات . [ ب َ ] (ع مص ) بشب چنین کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بیتوته شود. || شب بروز آوردن . شب زنده داری : پس شبی که آنرا به شب بیات نام نهاده بودند درآمد. (تاریخ قم ص 256). || (اِ) شبانگاه . || (ص ) نان شبینه . (غیاث ). |
بیاتلغتنامه دهخدابیات . [ ب َ] (اِخ ) دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
ضرب قویstrong beat, accented beat, down beatواژههای مصوب فرهنگستاننخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
قاعدۀ طوقهbead face, bead ledge, bead soleواژههای مصوب فرهنگستانبخشهای تخت ناحیۀ طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
روغن طوقهbead butter, bead lubeواژههای مصوب فرهنگستانلیزانۀ (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
بیاتانلغتنامه دهخدابیاتان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی بخش اشترینان است که در شهرستان بروجرد واقع است و 486 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بیاتانلغتنامه دهخدابیاتان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه ٔ بخش درود شهرستان بروجرد است که 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بیات 1stale 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذاییای که تازگی آن بر اثر تغییر ساختار نشاسته از بین رفته است
بیاتشدهstaledواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذایی که براثر فرایند بیاتی تازگی آن از بین رفته است متـ . بیات 2
بیات ست علیلغتنامه دهخدابیات ست علی . [ ب َ ت ِ س َ ع َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 80).
بیات شاهوردیلغتنامه دهخدابیات شاهوردی . [ ب َ ت ِ وِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 80).
بیاتانلغتنامه دهخدابیاتان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی بخش اشترینان است که در شهرستان بروجرد واقع است و 486 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بیاتانلغتنامه دهخدابیاتان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه ٔ بخش درود شهرستان بروجرد است که 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
روبیاتلغتنامه دهخداروبیات . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 37هزارگزی مشرق خوسف و 6هزارگزی شمال خاوری گل . در جلگه واقع است و هوایی معتدل دارد. سکنه ٔ آن 245</s
مربیاتلغتنامه دهخدامربیات . [ م ُ رَب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ مربی . (از متن اللغة).ج ِ مربیة است . (از فرهنگ فارسی معین ). انبجات . (ابن البیطار) (مفاتیح ). مرباها : مربیات دویست و هفتاد من ... (مکاتبات رشیدی ص 284، از فرهنگ فارسی معین ). ||