بارزدیکشنری عربی به فارسیمتمايز , برجسته , حاءز اهميت , جالب , ياد اوردني , شخص بر جسته , چيز برجسته , جالب توجه , مورد ملا حظه , قابل توجه , قابل دقت , مورد توجه , باارزش
بیارجمندلغتنامه دهخدابیارجمند. [ ج ُ م َ ] (اِخ ) یکی از بخش های شهرستان شاهرود است و از دو دهستان بنام مرکزی و خارطوران تشکیل شده است و جمعاً دارای چهل قریه و مزارع است و سکنه ٔ بخش بالغ بر ده هزار تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
بیمحلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیارج، بیارزش، ≠ ارزشمند ۲. بیپشتوانه، بیاعتبار ≠ معتبر ۳. نابجا، ناروا ≠ روا ۴. بیمناسبت
ناقابلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیارج، بیقدر، پشیز، ناچیز ۲. بیصلاحیت، بیعرضه، بیلیاقت، نالایق ≠ ارزشمند، قابل، ۳. لایق، ≠ عرضهمند
نالایقفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیصلاحیت، بیعرضه، بیقابلیت، بیکفایت، غیرمستعد، غیرمستحق، نامستعد، ناشایسته، نامناسب ۲. بیارج، کمبها ≠ شایسته، لایق، مستعد
مزخرففرهنگ مترادف و متضاد۱. بیمعنی، بیهوده، ترهات، جفنگ، چرت، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مهمل، هجو، یاوه ۲. بیارزش، بیارج، بیاهمیت ۳. آراسته، ملتبس ۴. آراسته شده، مذهب، زراندود
ارجحفرهنگ مترادف و متضاد۱. افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالیشان، عالیقدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گرانپایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ۲. ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس، ≠ ب
بیارجمندلغتنامه دهخدابیارجمند. [ ج ُ م َ ] (اِخ ) یکی از بخش های شهرستان شاهرود است و از دو دهستان بنام مرکزی و خارطوران تشکیل شده است و جمعاً دارای چهل قریه و مزارع است و سکنه ٔ بخش بالغ بر ده هزار تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).