بیت الاحزانلغتنامه دهخدابیت الاحزان . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ غم ها. غم خانه . || (اِخ ) خانه ای که یعقوب برای خود گزید و در آن خانه می نشست و در فراق یوسف می گریست : و در بیت الاحزان درآمد و نالید چنانچه هر پرنده بر بالای سر یعقوب بود بنالید. (قصص الانبیاء ص <sp
بیتافزاییbit stuffingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن بیت به قاب رقمی (digital frame) برای همزمانسازی و واپایش
جریان بیتbit streamواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای پیوسته از بیتها که بهطور متوالی در حوزۀ زمان انتقال مییابند
بیتهای افزونهredundant bitsواژههای مصوب فرهنگستانبیتهایی که در هنگام انتقال دادهها برای تشخیص یا اصلاح خطا یا هر دو افزوده شدهاند
بیت حزنلغتنامه دهخدابیت حزن . [ ب َ / ب ِ ت ِ ح َ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیت الاحزان : صفیر بلبل شوریده و نفیر هزاربرای وصل گل آمد برون ز بیت حزن . حافظ.رجوع به بیت الاحزان شود.
بیت احزانلغتنامه دهخدابیت احزان . [ ب َ / ب ِ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بیت الاحزان و بیت الحزن شود.
محبرهلغتنامه دهخدامحبره . [ م َ ب َ رَ ] (ع اِ) محبرة. دوات . سیاهی دان . دویت . مرکب دان . ج ، محابر : از مکر او تمام نپرداخت آنکه اوپر کرد صدکتاب و تهی کرد محبره . ناصرخسرو.نسخه ٔ مکرش تمام ناید اگر من محبره سازم یکی چو چاه زب
یزدیلغتنامه دهخدایزدی . [ ی َ ] (اِخ ) ملا عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدی ، مقیم مشهد، و از شاگردان شیخ احمد احسایی بود و در فقه و اصول و کلام مقامی عالی داشت . مدرس حرم مطهر بود و از آثار اوست : 1- بیت الاحزان فی مصائب سادات الزمان الخمسة الطاهرة من ولد عدنان .
بیت الحزنلغتنامه دهخدابیت الحزن . [ ب َ تُل ْ ح َ زَ / ح ُ ] (ع اِ مرکب ) بیت حزن . بیت احزان . کنایه از خانه ٔ یعقوب پس از آنکه یوسف از او جدا شد. (از آنندراج ). خانه و حجره ٔ یعقوب علیه السلام که در ایام مهاجرت یوسف علیه السلام در آن میماندند. || مجازاً خانه ٔ ه
بیتلغتنامه دهخدابیت . [ ] (اِ) در ابیات زیر از نظام قاری آمده است و ظاهراً نام پارچه ای است : بیت و کتان و زوده و بیرم رود بکردآنجا که وصف روسی انصار میکنم . نظام قاری (دیوان ص 26).سیه گلیمی شده ،
بیتفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: ابیات] (ادبی) دو مصراع از شعر.۲. [جمع: بُیُوت، جمعالجمع: بُیُوتات] [قدیمی] خانه.
بیتلغتنامه دهخدابیت . [ ب َ ] (ع اِ) خانه . ج ، ابیات ، بیوت . جج ، ابابیت ، بیوتات ، ابیاوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خانه . (ترجمان القرآن ). مسکن . (اقرب الموارد). خانه و سرای . بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. (آنندراج ). محل سکونت . جای باش ، از هرچه ساخته باشند. (از اقرب الموارد). خ
بیتلغتنامه دهخدابیت . [ ب َ ] (ع مص ) به شب کردن چنین . (منتهی الارب ). || زناشویی کردن ؛ بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (از اقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دبیتلغتنامه دهخدادبیت . [ دَ ] (اِ) قسمی قماش نخی . نوعی منسوج پنبه ای و آن بیشتر آستر لباس و رویه ٔ لحاف و تشک را بکارست .- دبیت حاج علی اکبری ؛ نوعی دبیت که بنام سفارش دهنده ٔ آن یعنی حاج علی اکبر به کارخانه های دبیت بافی لندن شهرت گرفته است .
دوبیتلغتنامه دهخدادوبیت . [ دُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مثنوی . (یادداشت مؤلف ). || چهار مصراع نخستین شعر را گویند که خوانندگان در آغاز سرود می خوانند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 440).
حجاب البیتلغتنامه دهخداحجاب البیت . [ ح ِ بُل ْ ب َ ] (اِخ ) ستار کعبة. کسوةالکعبة. پرده ٔ کعبه . پرده ای که پادشاهان عرب و خلفای اسلام برای پوشانیدن دیوار خانه ٔ کعبه با تشریفات مخصوص بدانجا میفرستادند. گویند قدیم ترین کسوه ٔ کعبه را تبع ابوکرب اسعد پادشاه حمیر که از جنگ یثرب بازمیگشت به خانه ٔ کع
خبیتلغتنامه دهخداخبیت . [ خ َ ] (ع ص ) حقیر. فرومایه . خبیث . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغة). خسیس .
خبیتلغتنامه دهخداخبیت . [ خ ُ ب َ ] (اِخ ) نام آبی بوده است به عالیه و در آن اشجع و عبس شریک بوده اند. نابغه ٔ ذبیانی در وصف آن آورده است :الی ذبیان حتی صبحتهم و دونهم الربائع والخبیت و نیز کثیر گفته است :و فی الیاس عن سلمی و فی الکبر الذی اصابک شغل للمحب المطالب فدع ع