بیداردلفرهنگ مترادف و متضاد۱. آگاه، متوجه، واقف ≠ ناآگاه ۲. بیدارمغز، دلآگاه ۳. روشنضمیر ۴. هشیار، متنبه ≠ غافل
بیدارهشلغتنامه دهخدابیدارهش . [ هَُ ] (ص مرکب ) مخفف بیدارهوش . بیداردل . بیدارخاطر. بیدارمغز : که ایمن بود مردبیدارهش ز غوغای این باد قندیل کش .نظامی .
بیدارخاطرلغتنامه دهخدابیدارخاطر. [ طِ ] (ص مرکب ) بیداردل . بیدارهوش . بیدارمغز. کنایه از عاقل و هوشیار. (آنندراج ) : بیدارخاطران که جهان آزموده اندایمن بخوابگاه جهان کم غنوده اند. میرخسرو.و رجوع به بیداردل شود.
بیداردللغتنامه دهخدابیداردل . [ دِ ] (ص مرکب ) بیدارخاطر. بیدارهوش . بیدارمغز. (آنندراج ). هشیار و آگاه و خبردار و چالاک . (ناظم الاطباء). خبیر. دل آگاه . عاقل و هشیار. مقابل برناس : شنیدند چون این سخن بخردان بزرگان و بیداردل موبدان . فردوسی