بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
بیماریفرهنگ فارسی عمیدرنجوری؛ ناخوشی؛ مرض.⟨ بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماریهایی که بهوسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل میشود.⟨ بیماریهای زُهرَوی: (پزشکی) بیماریهای مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس.⟨ بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که بهواسطۀ میکروب مخصوص عارض میشود و با تماس مستقی
بیماریdisease, malady, illness 2واژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وضعیت غیرطبیعی در ساختار یا کارکرد بافتها یا اعضا یا دستگاههای بدن که با مجموعهای از علائم و نشانهها مشخص میشود متـ . مرض
بیماریدیکشنری فارسی به انگلیسیaffection, complaint, disease, disorder, ill, illness, malady, patho-, sickness
بیماری قند (دیابت)گویش اصفهانی تکیه ای: marazqand طاری: merazqand طامه ای: marazqand طرقی: marazqand کشه ای: marazqand نطنزی: marazqand
بیماری قند (دیابت)گویش خلخالاَسکِستانی: marazə qand دِروی: marazə qand شالی: marazə qand کَجَلی: qanda maraz کَرنَقی: marazə qand کَرینی: marazə qand کُلوری: marazə qand گیلَوانی: marazə qand لِردی: marazə qand
بیماری قند (دیابت)گویش کرمانشاهکلهری: šakru:ka گورانی: šakru:ka سنجابی: šakru:ka کولیایی: šakru:ka زنگنهای: šakru:ka جلالوندی: šakru:ka زولهای: šakru:ka کاکاوندی: šakru:ka هوزمانوندی: šakru:ka
دیابتdiabetesواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال سوختوسازی که موجب تشنگی مفرط و فزونی تولید پیشاب شود متـ . بیماری قند
دولابیةلغتنامه دهخدادولابیة. [ دَ / دو بی ی َ ] (ع اِ) دیابیطس است . (از منتهی الارب ). دولاب . دیابیطس . مرض قند. بیماری قند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولاب شود.
دیابتفرهنگ فارسی معین(بِ) [ فر. ] (اِ.) مرضی که به واسطة زیاد شدن مقدار قند خون تولید می گردد که موجب تشنگی مفرط و فزونی تولید پیشاب می شود، بیماری قند (فره ).
دیابیطسلغتنامه دهخدادیابیطس . [ طِ ] (معرب ، اِ) ذیابیطس . دیابت . دولاب . زلق الکلیة. بیماری قند، زلق الامعاءالکلیه ، دولابیه : زودی تشنه شدن و آب خواستن و زودی دفع بول را بدولاب مانند کرده اند و این علت را به یونانی دیابیطس گویند و معنی آن بپارسی دولاب است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و نیز رجوع ب
دیابتلغتنامه دهخدادیابت . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) دولاب . مرض قند. دیابت شیرین . بیماریی که بر اثر کم شدن ترشح أنسولین از سلولهای جزایر لانگرهانس در لوزالمعده بوجود می آید و با زیادی عطش ، زیادی ادرار، کم شدن وزن علی رغم اشتهای زیاد و گاهی خارش و جوشهای چرکی پوست همراه است .بیماری قند به عوامل
بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
بیماریفرهنگ فارسی عمیدرنجوری؛ ناخوشی؛ مرض.⟨ بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماریهایی که بهوسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل میشود.⟨ بیماریهای زُهرَوی: (پزشکی) بیماریهای مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس.⟨ بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که بهواسطۀ میکروب مخصوص عارض میشود و با تماس مستقی
بیماریdisease, malady, illness 2واژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وضعیت غیرطبیعی در ساختار یا کارکرد بافتها یا اعضا یا دستگاههای بدن که با مجموعهای از علائم و نشانهها مشخص میشود متـ . مرض
بیماریدیکشنری فارسی به انگلیسیaffection, complaint, disease, disorder, ill, illness, malady, patho-, sickness
بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
بیماریفرهنگ فارسی عمیدرنجوری؛ ناخوشی؛ مرض.⟨ بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماریهایی که بهوسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل میشود.⟨ بیماریهای زُهرَوی: (پزشکی) بیماریهای مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس.⟨ بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که بهواسطۀ میکروب مخصوص عارض میشود و با تماس مستقی
بیماریdisease, malady, illness 2واژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وضعیت غیرطبیعی در ساختار یا کارکرد بافتها یا اعضا یا دستگاههای بدن که با مجموعهای از علائم و نشانهها مشخص میشود متـ . مرض
ریشهکنی بیماریdisease eradicationواژههای مصوب فرهنگستانقطع انتقال بیماری و پیدا نشدن مورد جدیدی از آن در مدت معین