بیوسندهلغتنامه دهخدابیوسنده . [ ب َ س َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از بیوسیدن . تواضع و چاپلوسی کننده . (انجمن آرا) (آنندراج ). متواضع. (ناظم الاطباء) : سگ بیوسنده گرگ درنده است سفله سالوس و لوس خرنده است . سن
باشندهلغتنامه دهخداباشنده . (ش َ دَ / دِ) (نف ) نعت فاعلی از باشیدن . || اهل . (صراح اللغة). قاطن . (منتهی الارب ). ساکن . (صراح اللغة) (آنندراج ). مقیم . (ناظم الاطباء). ج ، باشندگان : و نجیب الدوله افغان یوسف زی با پانزده هزار سوار افغ
بیوسندگیلغتنامه دهخدابیوسندگی . [ ب َ س َ دَ / دِ ](حامص ) صفت و حالت بیوسنده . رجوع به بیوسنده شود.
بیوسالغتنامه دهخدابیوسا. [ب َ ] (نف ) صفت دائمی از بیوسیدن . بیوسنده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بیوسیدن و بیوسان و بیوسنده شود.
مؤمللغتنامه دهخدامؤمل . [ م ُ ءَم ْ م ِ ] (ع ص ) بیوسنده و امیددارنده .(منتهی الارب ). امیددارنده . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). امیدوار. (غیاث ) (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ).