اثر باکوسBackus effectواژههای مصوب فرهنگستاننایکتایی ویژهای که در وارونسازی دادههای زمینمغناطیسی بر روی سطح کره رخ میدهد
بکسلغتنامه دهخدابکس . [ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن بر خصم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). غلبه کردن بر دشمن . (از ناظم الاطباء).
بیکسی شیرازیلغتنامه دهخدابیکسی شیرازی . [ ک َ سی ِ ](اِخ ) مؤلف مجمعالخواص نویسد شاعر قدیمی است و می گوید وقتی مولانا غزالی مشهدی به شیراز می آید شعرا از جمله بیکسی برای امتحان غزلی طرح میکنند در هجو وی وسپس مجمعالخواص قطعه ای از شعر او را نقل میکند. (مجمع الخواص ص 307</sp
خانه ٔ بیکسیلغتنامه دهخداخانه ٔ بیکسی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبر. گور. مدفن .
وحيددیکشنری عربی به فارسیتنها , تک , دلتنگ , مجرد , بيوه , يکه , مجزا ومنفرد , بيکس , غريب , بي يار , متروک , بيغوله
بیکسی شیرازیلغتنامه دهخدابیکسی شیرازی . [ ک َ سی ِ ](اِخ ) مؤلف مجمعالخواص نویسد شاعر قدیمی است و می گوید وقتی مولانا غزالی مشهدی به شیراز می آید شعرا از جمله بیکسی برای امتحان غزلی طرح میکنند در هجو وی وسپس مجمعالخواص قطعه ای از شعر او را نقل میکند. (مجمع الخواص ص 307</sp