تاتکنلغتنامه دهخداتاتکن . [ ک َ ] (اِخ ) ناحیتی است در ترکستان : درویشی از طرف تاتکن بدریافت قدم مبارک خواجه آمد... آن درویش تاتکنی بر همان حال افتاده بود. (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ص 109 و 110)... چون به تاتک
طوطکانلغتنامه دهخداطوطکان . [ طو طَ ] (اِخ ) قریه ای است هشت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق سوریان . (فارسنامه ناصری ).