تاخت زدنلغتنامه دهخداتاخت زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مبادله کردن جنسی با جنسی . عوض کردن و تبدیل کردن . بدل کردن . عوض کردن چیزی را با چیزی ، و بیشتر در کتاب متداول است .کتابی را با کتابی معاوضه کردن . مبادله کردن کتابها: یک جلد قاموس را با جوهری تاخت زدن و سرانه اش را گرفتن .
تاختلغتنامه دهخداتاخت . (مص مرخم ، اِمص ) در پهلوی نیز تاخت بمعنی دو،حمله ، هجوم . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از رفتن اسب ، نوعی از دویدن اسب ، قسمی راندن اسب ، قسمی رفتن بشتاب اسب بطی تر از چهارنعل ، قسمی از رفتار اسب نرم تر از چهارنعل ، دو، تک : بتاخت رفتن ، تاخت کردن ، تاخت بردن ، تاخت آور
تاختفرهنگ فارسی عمید۱. = تاختن۲. دویدن یا با سرعت رفتن.۳. حمله.⟨ تاخت آوردن: (مصدر لازم) حمله کردن.⟨ تاخت زدن: (مصدر متعدی) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر؛ مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.⟨ تاخت کردن: (مصدر لازم)۱. تاختن؛ اسب دواندن.۲. (مصدر متعددی) [قدیمی] غا
تأخیذلغتنامه دهخداتأخیذ. [ ت َءْ ] (ع مص ) ترش کردن شیر را. || بستن شوهر به افسون تا نزد زنان دیگر نرود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بند کردن زن شوهری را از زنان دیگر. (تاج المصادر بیهقی ). افسون کردن کسی را. (از اقرب الموارد).
تاخت زدنswitch 1واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، حرکتی که در آن دو مدافع بازیکنان مهاجمی را که تحت پوشش دارند با هم عوض میکنند
تعویض کردنلغتنامه دهخداتعویض کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدل کردن . تبدیل کردن . تغییر دادن . تاخت زدن . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تگاوری کردنلغتنامه دهخداتگاوری کردن . [ ت َ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دویدن . تاخت زدن . با شتاب دویدن : نی آنکه خود بگوشه ٔ عزلت نهان شوی حرصت کند به مغرب و مشرق تگاوری .ظهیری .
تگ زدنلغتنامه دهخداتگ زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دویدن . تاخت زدن . با شتاب رفتن : هزار سال بگرد حریم او نرسدبه پای آهو اگر تگ زند چو نافه عبیر.اثر (از آنندراج ).
تاختلغتنامه دهخداتاخت . (مص مرخم ، اِمص ) در پهلوی نیز تاخت بمعنی دو،حمله ، هجوم . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از رفتن اسب ، نوعی از دویدن اسب ، قسمی راندن اسب ، قسمی رفتن بشتاب اسب بطی تر از چهارنعل ، قسمی از رفتار اسب نرم تر از چهارنعل ، دو، تک : بتاخت رفتن ، تاخت کردن ، تاخت بردن ، تاخت آور
تاختفرهنگ فارسی عمید۱. = تاختن۲. دویدن یا با سرعت رفتن.۳. حمله.⟨ تاخت آوردن: (مصدر لازم) حمله کردن.⟨ تاخت زدن: (مصدر متعدی) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر؛ مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.⟨ تاخت کردن: (مصدر لازم)۱. تاختن؛ اسب دواندن.۲. (مصدر متعددی) [قدیمی] غا
تاختلغتنامه دهخداتاخت . (مص مرخم ، اِمص ) در پهلوی نیز تاخت بمعنی دو،حمله ، هجوم . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از رفتن اسب ، نوعی از دویدن اسب ، قسمی راندن اسب ، قسمی رفتن بشتاب اسب بطی تر از چهارنعل ، قسمی از رفتار اسب نرم تر از چهارنعل ، دو، تک : بتاخت رفتن ، تاخت کردن ، تاخت بردن ، تاخت آور
تاختفرهنگ فارسی عمید۱. = تاختن۲. دویدن یا با سرعت رفتن.۳. حمله.⟨ تاخت آوردن: (مصدر لازم) حمله کردن.⟨ تاخت زدن: (مصدر متعدی) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر؛ مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.⟨ تاخت کردن: (مصدر لازم)۱. تاختن؛ اسب دواندن.۲. (مصدر متعددی) [قدیمی] غا
اختیار فراتاختswaption, swap optionواژههای مصوب فرهنگستاناختیاری که حق ورود، ولی نه الزام ورود، به یک قرارداد را فراهم میآورد