تافتانلغتنامه دهخداتافتان . (اِ) از م-اده ٔ تافت-ن . (فرهن-گ نظ-ام ). || ن-ان کلفتی که به دیوار تنور زده بپزند مقابل نان سنگک که بر روی ریگ گرم روی زمین کوره پخته میشود. (فرهنگ نظام ). تافتون . تفتون بلهجه ٔ خراسان .
تافتان پزیلغتنامه دهخداتافتان پزی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل تافتان پز. || (اِ مرکب ) دکانی که در آن نان تافتان پزند.جائی که در آن نان تافتون پزند و فروشند. تافتونی .
تافتونیلغتنامه دهخداتافتونی . (ص نسبی ، اِ) جایی که در آن نان «تافتان » و «تافتون » پزند و فروشند. رجوع به تافتان و تافتان پز و تافتان پزی شود. || نامی است که باغبانها بقسمی از تیره ٔ کاکتس ها دهند. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 229 شود.
گل تافتونیلغتنامه دهخداگل تافتونی . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ کاکتوس هاست . یکی از گونه های گیاه کاکتوس است . انجیر بربری . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 229 شود.
تفتانفرهنگ فارسی معین(تَ) 1 - (ص .) هر چیز گرم شده از آفتاب یا آتش . 2 - (اِ.) قسمی از نان ؛ تافتون .
بربریفرهنگ فارسی معین(بَ بَ) ( اِ.) نوعی نان ایرانی گرد یا بیضی کلفت تر از تافتون با رویة معمولاً شیاردار.
تافتونیلغتنامه دهخداتافتونی . (ص نسبی ، اِ) جایی که در آن نان «تافتان » و «تافتون » پزند و فروشند. رجوع به تافتان و تافتان پز و تافتان پزی شود. || نامی است که باغبانها بقسمی از تیره ٔ کاکتس ها دهند. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 229 شود.