تامپونلغتنامه دهخداتامپون . [ پُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از تانپون فرانسه که در فارسی امروز در امور پزشکی متداول شده است و اصل آن گرفتن رخنه ای با چوب و سنگ و آهن و جز اینها است ولی در اصطلاح پزشکی بند آوردن خون و گرفتن رخنه ای با فشار دادن پنبه ٔ استریلیزه بر روی زخم است .
تامپونفرهنگ فارسی عمیدتکۀ کوچکی از پارچه، پنبه، یا اسفنج که برای جلوگیری از خونریزی، یا جذب ترشحات، داخل حفرههای بدن فرو میکنند.
ثومونلغتنامه دهخداثومون . (اِ) تخمی است شبیه به خبّه ، بفارسی تخم زرداب گویند و بترکی صفرا اودی نامند. منبت گیاه اوامکنه ٔ سایه ناک و او شبیه به سداب و برگش درازتر و گلش سفید و تخمش تلخ و تند و ریزه و گویند تربد زرد بیخ او است و در افعال مشابه خربق . در سیم گرم و خشک و منقی و مسهل اخلاط غلیظه
تیامنلغتنامه دهخداتیامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) به یمن آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر دست راست بردن کسی : تیامن به ؛ بر دست راست برد آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطرف راست میل کردن . (آنندراج ). براست شدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). و فی الحدی
پوشش طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طبی، گاز استریل، تنزیب، پنبۀ ئیدروفیل نوار، باند، چسب زخم، مشمع، گچ، تامپون، بیضهبند، کمپرس آب گرم، کمپرس آب سرد آتل