تانکلغتنامه دهخداتانک . (اِ) وزنه ای که تقریباً معادل 12مثقال باشد. (ناظم الاطباء). دو اونس . (اشتینگاس ).
تانکلغتنامه دهخداتانک . (انگلیسی ، اِ) خزانه ٔ آب ونفت و غیره که در کارخانه ها بکار رود. بدین معنی ازهندی گرفته شده و در انگلیسی رایج است . رجوع به «تانکر» و فرهنگ نظام شود.
تانکلغتنامه دهخداتانک . (انگلیسی ، اِ) ارابه ٔ بزرگ جنگی است که انگلیسیها در اثنای جنگ بین المللی اول اختراع کردند که در هر زمین ناهمواری میتواند عبور کند. (فرهنگ نظام ). تانگ ، کلمه ٔ انگلیسی و ارابه ٔ زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و چرخهای آن که از دنده های پولادین درست شده اس
تانکلغتنامه دهخداتانک . [ ن ِ ک َ /تان ْ ن ِ ک َ ] (ع ضمیر) اسم اشاره بصیغه ٔ تثنیه از برای مؤنث . (ناظم الاطباء). آن دو زن . ایشان دو زن .
تانکفرهنگ فارسی عمید۱. (نظامی) اتومبیل زرهپوش که دارای توپ و مسلسل است و بهواسطۀ چرخهای مخصوصی که دارد در زمینهای ناهموار نیز میتواند حرکت کند.۲. [عامیانه] = تانکر
تانقفرهنگ فارسی عمید۱. تتبع کردن.۲. در کار خود ریزهکاری کردن.۳. گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن.۴. از روی حکمت کاری کردن.
تأنقلغتنامه دهخداتأنق . [ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) نیک نگریستن در کاری تا نیکو بکنی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). تأنق در کار یا سخنی ؛ انجام دادن با اتقان و حکمت . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). تأنق در کاری ؛ ریزه کاری کردن در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) <span c
طاگانکلغتنامه دهخداطاگانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔشهرستان شهرکرد در12 هزارگزی جنوب شهرکرد، کنار راه طاگانک به شهرکرد. جلگه . معتدل . با 2138 سکنه . آب آن از قنات و رودخانه محصول آنجا غلات . شغل اهالی زر
تانکارویللغتنامه دهخداتانکارویل . (اِخ ) بلوکی است در شهرستان «هاور» به ایالت «سن ماریتیم » و بر کنار مصب رود سن واقع است . 680 تن سکنه دارد. کانال «تانکارویل » که 25هزار گز طول دارد، از بندر «هاور» سرچشمه میگیرد.
تانکرلغتنامه دهخداتانکر. [ ک ِ ] (انگلیسی ، اِ) مأخوذ از انگلیسی و در فارسی جدید متداول است . انبار آهنی محدب که بر روی کامیون قرار دهند و آن را پر از نفت یا بنزین یا آب کنند برای نقل از مکانی بمکان دیگر. رجوع به تانک (خزانه ٔ آب و نفت ...) شود.
تانکرتلغتنامه دهخداتانکرت . [ ک َ ] (اِخ ) شهری است بمغرب که تا «تلمسان » دو منزل راه است . (معجم البلدان ج 2 ص 354).
تانکردلغتنامه دهخداتانکرد. [ رِ ] (اِخ ) پسرعموی «بوهمند اول » و نوه ٔ دختری «ربرت گیسکارد» و پسر «مارکیسوس » و از مسیحیان جنوب ایتالیا (سیسیل ، صقلیه ) و از قهرمانان اولین جنگ صلیبی و اشغال اورشلیم بود. وی در سال 1096 م . با «بوهمنداول » به قسطنطنیه رفت و از ه
تانکارویللغتنامه دهخداتانکارویل . (اِخ ) بلوکی است در شهرستان «هاور» به ایالت «سن ماریتیم » و بر کنار مصب رود سن واقع است . 680 تن سکنه دارد. کانال «تانکارویل » که 25هزار گز طول دارد، از بندر «هاور» سرچشمه میگیرد.
تانکرلغتنامه دهخداتانکر. [ ک ِ ] (انگلیسی ، اِ) مأخوذ از انگلیسی و در فارسی جدید متداول است . انبار آهنی محدب که بر روی کامیون قرار دهند و آن را پر از نفت یا بنزین یا آب کنند برای نقل از مکانی بمکان دیگر. رجوع به تانک (خزانه ٔ آب و نفت ...) شود.
تانکرتلغتنامه دهخداتانکرت . [ ک َ ] (اِخ ) شهری است بمغرب که تا «تلمسان » دو منزل راه است . (معجم البلدان ج 2 ص 354).
تانکردلغتنامه دهخداتانکرد. [ رِ ] (اِخ ) پسرعموی «بوهمند اول » و نوه ٔ دختری «ربرت گیسکارد» و پسر «مارکیسوس » و از مسیحیان جنوب ایتالیا (سیسیل ، صقلیه ) و از قهرمانان اولین جنگ صلیبی و اشغال اورشلیم بود. وی در سال 1096 م . با «بوهمنداول » به قسطنطنیه رفت و از ه
شهرستانکلغتنامه دهخداشهرستانک . [ ش َ رَ / رِ ن َ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان «لوراوشهرستانک » بخش کرج شهرستان تهران است و 1669 تن سکنه دارد. (از فرهنگ فارسی معین ). از ییلاقات و متنزهات شمال تهران است .
شهرستانکلغتنامه دهخداشهرستانک . [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خسروشیر بخش جغتای شهرستان سبزوار است و 1219 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شهرستانکلغتنامه دهخداشهرستانک . [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند است و 437 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
قشلاق گلستانکلغتنامه دهخداقشلاق گلستانک . [ ق ِ گ ُ ل ِ / ل َ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش ایوانکی شهرستان دماوند واقع در 6هزارگزی جنوب باختر ایوانکی و 6 هزارگزی راه شوسه ٔ تهران به خراسان . این ده در جلگ