تاکسیلغتنامه دهخداتاکسی . (فرانسوی ، اِ) کلمه ٔ فرانسه متداول در زبان فارسی است و اختصار کلمه ٔ «تاکسی -اتو» میباشد. اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر برد.
تاکسیفرهنگ فارسی عمیداتومبیل کرایهای که در داخل شهر کار میکند و مردم را از محلی به محل دیگر میبرد.
تاکسی مترلغتنامه دهخداتاکسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) آلتی که مسافت طی شده ٔ یک اتومبیل یا مدت زمانی را که اتومبیل مشغول راه پیمائی است ، حساب کند و بطور خودکار کرایه را نشان دهد.
تاکسی یارانهایsubsidized taxiواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تاکسی که کرایۀ آن از تاکسیهای دیگر پایینتر است و مابهالتفاوت نرخ آن از طرف دولت به شرکت طرف قرارداد پرداخت میشود
تاکسیللغتنامه دهخداتاکسیل . (اِخ ) راجه ٔ هندو که با اسکندر کبیر متحد شد و او را در فتح هند حمایت کرد. وی فرمانروای کشور بزرگی بین هند و هیمالیا بود. ابتدا سعی کرد که با یونانیان مقاومت کند ولی چون مغلوب گشت ، روش خود را تغییر داد و با اسکندر همدست گردید تا بدین وسیله بر وسعت کشور خود بیفزاید.
تاکسیلالغتنامه دهخداتاکسیلا. (اِخ ) تاکسیل . پایتخت کشوری قدیمی بشمال هند که فرمانروای آن بهمین نام «تاکسیل » معروف گشت و اکنون این شهر را اتوک نامند. قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تاقسیله آرد: نظر بتواریخ قدیمه نام شهری بود بر ساحل سند و تاقسیل پادشاه قدیم این خطه آن را پایتخت خود قرار داده بود
تاکسی مترلغتنامه دهخداتاکسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) آلتی که مسافت طی شده ٔ یک اتومبیل یا مدت زمانی را که اتومبیل مشغول راه پیمائی است ، حساب کند و بطور خودکار کرایه را نشان دهد.
تاکسیللغتنامه دهخداتاکسیل . (اِخ ) راجه ٔ هندو که با اسکندر کبیر متحد شد و او را در فتح هند حمایت کرد. وی فرمانروای کشور بزرگی بین هند و هیمالیا بود. ابتدا سعی کرد که با یونانیان مقاومت کند ولی چون مغلوب گشت ، روش خود را تغییر داد و با اسکندر همدست گردید تا بدین وسیله بر وسعت کشور خود بیفزاید.
تاکسیلالغتنامه دهخداتاکسیلا. (اِخ ) تاکسیل . پایتخت کشوری قدیمی بشمال هند که فرمانروای آن بهمین نام «تاکسیل » معروف گشت و اکنون این شهر را اتوک نامند. قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تاقسیله آرد: نظر بتواریخ قدیمه نام شهری بود بر ساحل سند و تاقسیل پادشاه قدیم این خطه آن را پایتخت خود قرار داده بود