تبارکلغتنامه دهخداتبارک . [ ت َ رَ ] (اِ مصغر) مصغر تبار است بمعنی اهل و دودمان و آوردن کلمات مصغر به معانی مختلف تصغیر و گاه برای ملاحت کلام و ظرافت تعبیر در آثار مولانا و معارف بهأولدشواهد زیاد دارد... (فیه مافیه چ بدیعالزمان فروزانفر ص 260) <span class="hl
تبارکلغتنامه دهخداتبارک . [ ت َ رَ ] (اِخ ) نام سوره ای قرآنی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام سوره ٔ ملک است که با کلمه ٔ تَبارَک َ (تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ٔ) آغاز میشود : آن خر پدرت بکشت خاشاک زدی مامات دف دورویه چالاک زدی این بر سر گورها تبا
تبارکلغتنامه دهخداتبارک . [ ت َ رُ ] (ع مص ) فال نیک گرفتن بچیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بلند شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ نظام ). || بابرکت شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || خجسته و مبارک شدن . (فرهنگ نظام ). || خجسته و مبارک ک
تبارکفرهنگ فارسی عمیدخجسته؛ نام دیگر سورۀ ملک: ◻︎ آن بر سر گورها تبارک خواندی / واین بر در خانهها تبوراک زدی (رودکی۱: ۱۲۷).
تبارکفرهنگ فارسی معین(تَ رَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فال نیک گرفتن به چیزی . 2 - بابرکت شدن . 3 - خجسته گردیدن . ؛~الله پاک و منزه است خداوند (برای بیان تحسین یا تعجب شدید نسبت به کسی یا چیزی گفته می شود). ؛ ~و تعالی بزرگ و بلندمرتبه است خداوند.
تباریقلغتنامه دهخداتباریق . [ ت َ ] (ع اِ) طعام اندک کم روغن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طعامی که روغن آن کم باشد. (از اقرب الموارد).
تبارک الغتنامه دهخداتبارک ا. [ ت َ رَکَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) پاک و منزه است خدا. (از اقرب الموارد)(از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفته اند که این صفت خاص است بخدا. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بزرگ است و پاک است اﷲ و در مقام تعجب و تحسین استعم
تبارک اسمهلغتنامه دهخداتبارک اسمه . [ ت َ رَ کَس ْ م ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) در مورد باری تعالی بکار رود، یعنی پاک و منزه است نام او (خدا)، بزرگ و پاک است نام او : از بهر خدای تبارک اسمه . (تاریخ قم ص 7).
تبارک الغتنامه دهخداتبارک ا. [ ت َ رَکَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) پاک و منزه است خدا. (از اقرب الموارد)(از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفته اند که این صفت خاص است بخدا. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بزرگ است و پاک است اﷲ و در مقام تعجب و تحسین استعم
تبارک اسمهلغتنامه دهخداتبارک اسمه . [ ت َ رَ کَس ْ م ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) در مورد باری تعالی بکار رود، یعنی پاک و منزه است نام او (خدا)، بزرگ و پاک است نام او : از بهر خدای تبارک اسمه . (تاریخ قم ص 7).
تبارک و تعالیلغتنامه دهخداتبارک و تعالی . [ت َ رَ ک َ وَ ت َ لا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائیه ) بزرگ است و برتر است ، در مورد باری تعالی بکار رود : در حالتی که دهند بشارت او را به آمرزش واصل گردانند به او تحفه های کرامت را که فرموده است تبارک و تعالی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span
تخت و تبارکلغتنامه دهخداتخت و تبارک . [ ت َ ت ُ ت َ رَ] (ق مرکب ، از اتباع ) با تمام استراحت خیال . آسوده و بری از تشویش : درویش سبحان دو دست را ازپشت روی هم زیر سر گذاشت و تخت و تبارک خوابید. (سرو ته یک کرباس جمال زاده ج 1 ص <span class="hl"
مبیدلغتنامه دهخدامبید. [ م ُ ] (اِخ ) خداوند تبارک و تعالی . (ناظم الاطباء). یکی از نامهای خدا. (از اشتنیگاس ).
تبوراکفرهنگ فارسی عمیددف؛ دایره: ◻︎ آن بر سر گورها تبارک خواندی / واین بر در خانهها تبوراک زدی (رودکی: ۵۱۷).
داحیلغتنامه دهخداداحی . (ع ص ) گستراننده و فراخ گرداننده ٔ زمین یعنی خداوند تبارک و تعالی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبارک الغتنامه دهخداتبارک ا. [ ت َ رَکَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) پاک و منزه است خدا. (از اقرب الموارد)(از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفته اند که این صفت خاص است بخدا. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بزرگ است و پاک است اﷲ و در مقام تعجب و تحسین استعم
تبارک اسمهلغتنامه دهخداتبارک اسمه . [ ت َ رَ کَس ْ م ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) در مورد باری تعالی بکار رود، یعنی پاک و منزه است نام او (خدا)، بزرگ و پاک است نام او : از بهر خدای تبارک اسمه . (تاریخ قم ص 7).
تبارک و تعالیلغتنامه دهخداتبارک و تعالی . [ت َ رَ ک َ وَ ت َ لا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائیه ) بزرگ است و برتر است ، در مورد باری تعالی بکار رود : در حالتی که دهند بشارت او را به آمرزش واصل گردانند به او تحفه های کرامت را که فرموده است تبارک و تعالی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span
متبارکلغتنامه دهخدامتبارک . [ م ُ ت َ رِ ](ع ص ) پاک و منزه و این صفت خاص است به خدا. (آنندراج ). منزه و این صفت خاص به خداست . (ناظم الاطباء). || مرتفع. (ذیل اقرب الموارد). || مقدس و پارسا و محترم . || مشهور و نامدار. || خجسته و سعادتمند. (ناظم الاطباء).
تخت و تبارکلغتنامه دهخداتخت و تبارک . [ ت َ ت ُ ت َ رَ] (ق مرکب ، از اتباع ) با تمام استراحت خیال . آسوده و بری از تشویش : درویش سبحان دو دست را ازپشت روی هم زیر سر گذاشت و تخت و تبارک خوابید. (سرو ته یک کرباس جمال زاده ج 1 ص <span class="hl"
علی آباد تبارکلغتنامه دهخداعلی آباد تبارک . [ ع َ دِ ت َ رَ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کزاز بالا از بخش سربند شهرستان اراک واقع در 17 هزارگزی شمال آستانه و 4 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ایست دامنه و سردسیر، و دارای <span class="hl" dir="