لغتنامه دهخدا
تبشبش . [ ت َ ب َ ب ُ ] (ع مص ) تبشبش بکسی ؛ مؤانست و مواصلت با او. (از اقرب الموارد) (المنجد). شادمان و تازه روی شدن به وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تبشبش خدا بکسی ؛ اکرام اوست . (از اقرب الموارد). و منه «تبشبش اﷲ به کما یتبشبش الرجل بغائبهم اذا قدم علی