تثمیرلغتنامه دهخداتثمیر. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کردن مال . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افزودن و بسیار کردن . (زوزنی ): هر که ... مال بدست آورد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. (کلیله و دمنه ). || میوه چیدن و بمعنی نفع یافتن . (غیاث اللغات
تتمیرلغتنامه دهخداتتمیر. [ ت َ ] (ع مص ) بحد خرما رسیدن رطب . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خشک کردن خرما. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خشک کردن چیزی . (از قطر المحیط). || خشک کردن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). گوشت را پاره پاره ک
تطمیرلغتنامه دهخداتطمیر. [ ت َ ] (ع مص ) نوردیدن و فروهشتن پرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوردیدن و درنوشتن چیزی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
غفلت ورزیدنلغتنامه دهخداغفلت ورزیدن . [ غ َ / غ ِ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) غفلت کردن . غافل بودن . ناآگاه بودن . بیخبر شدن . تغابی . تغاطس . تغاطش : لهو، غفلت ورزیدن از چیزی . تلهی ، غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ). اگر غفلتی ورزم بنزدیک اصحاب خرد معذور نباشم . (کلیله و
مثمرلغتنامه دهخدامثمر. [ م ُ ث َم ْ م ِ ] (ع ص ) بسیارمال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثمیر شود. || کشتی که دانه بندد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). گیاهی که گل و شکوفه ٔ آن ساقط شده و دانه بسته باشد. (ناظم الاطباء). || کسی
درویش شدنلغتنامه دهخدادرویش شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسکین شدن . بی چیز گشتن . نادار شدن . فقیرشدن . بی نوا گشتن . ابلاط. ارماد. ارمال . ازهاد. اصرام . اصفار. (تاج المصادر بیهقی ). اعالة. (دهار). اعدام . (از منتهی الارب ). اعسار. (دهار). اعواز. (تاج المصادر بیهقی ). افتقار. (دهار). افتیاق
مسکهلغتنامه دهخدامسکه . [ م َ ک َ / ک ِ ] (اِ) به فارسی زبد است . (فهرست مخزن الادویه ). چربی که از ماست گیرند. زبد. (مهذب الاسماء). زبدة. (نصاب ). مِسگَه (در تداول خراسان ). کره ٔ روغن . (لغت فرس اسدی ). کره ٔ روغنی باشد که از سر دوغی گیرند خواه از گاو و خوا
خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به ا