تجهیزاتلغتنامه دهخداتجهیزات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ . جهاز. اسباب کار. ساز جنگ . وسایل کار و کارزار.
تجهیزاتequipmentواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ وسایل و امکاناتی که در یک فرایند به کار رود متـ . افزارگان 2
تجهیزاتدیکشنری فارسی به انگلیسیequipment, fitment, habiliments, materiel, matériel, paraphernalia, rig, store, supplies
تجهیزات اصلیbutt riggingواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که بافۀ برگشت و بافۀ اصلی را به یکدیگر متصل میکند و خِفتها بر روی آن بسته میشوند
تجهیزات بافهایrigging 1, rig 2واژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی نظیر قرقره و واگن که در بینهبَری به کار میرود متـ . تجهیزات کابلی
تجهیزات بالابَرrigging slingerواژههای مصوب فرهنگستانقلابها و تسمههایی که برای بالا بردن و استقرار قسمتهای مختلف سامانۀ داربَری به کار میرود
تجهیزات پزشکیmedical equipmentواژههای مصوب فرهنگستانامکانات سختافزاری برای تشخیص و پایش و درمان بیماران
تجهیزات آتشنشانیfire fighting appliances, fire fightingequipment, FFE, fire appliancesواژههای مصوب فرهنگستانکلیة ابزارها و وسایلی که از آنها برای مهار آتش یا جلوگیری از گسترش آتشسوزی در شناورها استفاده میکنند
تجهیزات اصلیbutt riggingواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که بافۀ برگشت و بافۀ اصلی را به یکدیگر متصل میکند و خِفتها بر روی آن بسته میشوند
تجهیزات بافهایrigging 1, rig 2واژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی نظیر قرقره و واگن که در بینهبَری به کار میرود متـ . تجهیزات کابلی
تجهیزات بالابَرrigging slingerواژههای مصوب فرهنگستانقلابها و تسمههایی که برای بالا بردن و استقرار قسمتهای مختلف سامانۀ داربَری به کار میرود
تجهیزات پزشکیmedical equipmentواژههای مصوب فرهنگستانامکانات سختافزاری برای تشخیص و پایش و درمان بیماران
میدان آزمونproving ground, testing groundواژههای مصوب فرهنگستانمکانی که در آن تجهیزات یا قطعهای از تجهیزات، مانند تایر، یا نظریهای آزموده میشود
تجهیزات آتشنشانیfire fighting appliances, fire fightingequipment, FFE, fire appliancesواژههای مصوب فرهنگستانکلیة ابزارها و وسایلی که از آنها برای مهار آتش یا جلوگیری از گسترش آتشسوزی در شناورها استفاده میکنند
تجهیزات آزمایش بارگذاریaccelerated loading facility, ALFواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که مشخصات عبور و مرور را شبیهسازی میکند و بازخورد یا واکنش روسازی را نسبت به بارگذاری میسنجد
تجهیزات ارتباط دادهایdata communication equipmentواژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی در شبکۀ ارتباطی که ارسال و دریافت دادهها را ممکن میسازد
تجهیزات اصلیbutt riggingواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که بافۀ برگشت و بافۀ اصلی را به یکدیگر متصل میکند و خِفتها بر روی آن بسته میشوند
تجهیزات بافهایrigging 1, rig 2واژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی نظیر قرقره و واگن که در بینهبَری به کار میرود متـ . تجهیزات کابلی
رسید تحویل تجهیزاتequipment interchange receipt, EIRواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای حاوی گزارش کامل وارسی تجهیزات در هنگام تحویل شناور به حملکننده یا به آمادگاه که در آن صدمات و ایرادات موجود درج میشود و به امضای دو طرف میرسد
فهرست اصلی کمینة تجهیزاتmaster minimum equipment listواژههای مصوب فرهنگستانفهرستی اعلامشده از سوی کارخانة سازندة هواگرد، حاوی حداقل تجهیزات لازم برای عملیاتی بودن هواگرد، که سازمان هواپیمایی کشورِ سازنده آن را تأیید میکند اختـ . فاکت MMEL
فهرست کمینة تجهیزاتminimum equipment listواژههای مصوب فرهنگستانفهرست حداقل تجهیزاتی که برای عملیاتی بودن هواگرد لازم است تا «سازمان هواپیمایی» کشورِ بهرهبردار آن را تأیید کند اختـ . فکت MEL